ویژه شب قدر: شش سال پیش در نسخه قدیمیبه رنگ آسمان دو یادداشت کوتاه با موضوع سید محمد نقشبندی و ابتهالهایش نوشته بودم، امشب پیدایشان کردم
سید محمد نقشبندییکی از قاریانِ دوره طلایی قرائت قرآن کریم در مصر است که البته جایگاهش به عنوان یک قاریِ قرآن جایگاه خیلی بالایی نیست ولی در «ابتهال» (هنر مناجاتخوانی در سنتِ موسیقی عربی-اسلامی) جایگاه نخست را دارد. بسیاری معتقدند هیچ صدایی در وسعت و قدرت با صدای نقشبندیبرابری نمیکند، و البته همه بر برترین بودن او در هنر ابتهال و «شیخالمبتهلین» بودنش توافق دارند. ابتهال هم، چون قرائت قرآن و تواشیح و ... از هنرهای مذهبی و بیموسیقی است، با این حال چند ابتهال (یا آوازِ مذهبی) همراه با موسیقی نیز از نقشبندیبه جا مانده که شاید زیباترینش ابتهالِ «مولای» است که مناجاتی است با پروردگار.
گفتنیاست که درموردِ شیعه بودنِ
نقشبندیو تقیهاش، شایبهها و شایعههایی مطرح است که ما نه تاییدشان میکنیم و نه تکذیب!
مَولای! إنّی ببابک، قَد بَسطتُ یَدی؛
مَنلی ألوذ به، الّاک یا سَندی؟
أقُوم باللیل و الأسحار سَاهیةٌ
أدعُو و هَمسُ دعائی، بالدموع نَدى ...
در یادداشتِ قبلی که با موضوع مرحوم سید محمد نقشبندی نوشتم از شایعهها و شایبههایی درباره شیعه بودنِ او سخن گفتم. باری یکی از حقایق قطعی این است که نقشبندیدر زمان حیاتش (پیش از انقلاب) به ایران آمده، به دیدارِ مراجعه تقلید شیعه در آن زمان رفته و در مساجد و محافلِ شیعه به اجرای ابتهال و مناجات پرداختهاست؛ آن هم ابتهال و مناجاتهایی که با متون شیعیان است. با اینکه آن سفر سفر مهم و معروفی است اما امروز کمتر اثری میتوان از نوارهای آن جلسات پیدا کرد. در اینترنت که میگردیم انگار محمد نقشبندیهرگز به ایران نیامده است. نمیدانم این غیب شدنِ آرشیوهای شیعی ایشان و دیگران به خاطر تنبلی شیعیان است یا همتِ وهابیان.
باری پس از جستجوی فراوان توانستم به یکی از این قطعات دست پیدا کنم و البته به خاطرش مجبور شدم عضو یکی از اتاقهای گفتگویشانبشوم.
این قطعهی کوتاه بخشی از یکی مراسمات سید محمد
نقشبندیدر یکی از محافل شیعی در ایران است که البته اول و آخر ندارد. اما مهم این است که
نقشبندیدر این قطعه به خواندن مناجات منظوم امیرالمومنین (که یکبار بهش اشاره کردم :
در بخش «باز آواز») میپردازد: لک الحمد یا ذالجود و المجد و العلی.
لَکَ الحَمدُ یا ذَالجودِ و المَجدِ و العُلی
تَبارَکتَ تُعطی مَن تَشاءُ و تَمنَعُ ...